نامه باز ...

دراین نوشتار می خواهم اشاره کنم به ادبیات بیمارگونه احمدنادعلیان در متنی که هراز چندگاهی با کمی ویرایش دروب سایت شخصی خویش تجدید انتشار می کند.او با شیوه های تبلیغاتی ساده انگارانه٬ ابتدایی و لوس که برصاحبان خرد پنهان نیست به هرقیمتی سعی درمعرفی خود و بد جلوه دادن سایرین دارد. وی هنر را که ذاتا بسوی آرمانهای والا نیل دارد٬ انگار به گونه ای دیگر درک کرده. کلمات را ملعبه ای ساخته در دستان کوچکش تا بدینگونه بر وجهه مخالفان خود خدشه وارد کند و از این دستاورد هواخواهانی نیز بدست آورد.او درجستجوی شهرت سخت به این سو و آن سو می دود.

آقای نادعلیان؛ واقعا نمی دانم بی حرمتی های اخیر نسبت به بنده را که لابه لای متن قبلی ات گنجانده ای٬ ریشه در کجا دارند؟ اگر از مقاله پارسالم درباره قالی خاکی(که اول بار در وبلاگ سیاورشن منتشر شد )رنجیدی٬ خب نابجا رنجیدی چرا که ابدا سعی نکرده بودم در آن نوشته حرمتی از کسی شکسته شود.اما اگر پیرو پاسخ ندادنهای مداومم به تماسهایت در تعطیلات نوروز ۸۸ رنجیدی٬ باز هم بی جا رنجیدی چرا که قضایایی که تو قصد داشتی مطرح کنی به هیچ وجه ربطی به بنده نداشت.سواستفاده از فلان اثر تو توسط فلان شخص یا چه میدانم استفاده از تکه سنگهای اثری که سال گذشته در گوشه ای از طبیعت خدا ساخته بودی در اثر سال بعد فلانی ها٬ باز هم هیچ دخلی به من نداشت.نه با تو دوست بودم که بخواهی دردودل کنی نه دشمن٬ که بخواهی نزاع. من نه وقت داشتم نه قصد٬ که حلال مشکلات تو با دیگران باشم.فکر مکن با هیاهو و جاروجنجال در این تریبون اینترنتی ای که برای خود ساخته ای می توانی هر که را هر چقدر خواستی پایین بیاوری یا خودت را هر چقدر که خواستی بالا ببری. این ابزار چیز منحصر به فردی نیست که فقط در دستان تو باشد٬ اگر دیگران از اینترنت استفاده معقول تری دارند٬ این را دلیل بر ناتوانی ایشان و قدرت خویش مبین.حتما دلایل دیگری هم می تواند وجود داشته باشد که شاید به نقطه شعور برمی گردد.بدان که بدوبیراههای تو به من و دیگران معیار ارزش گذاری من یا ما نیست٬ ولی مسلما ملاک ارزش گذاری خودت هست.البته که بنده نیازی در خود نمی بینم که از جانب کسی چون تو احترام ببینم یا نبینم٬ چرا که چنین چیزی را در این وجود کوچک جستجو نمی کنم.دنیا٬ خصوصا دایره دنیای هنر آنقدر وسعت دارد که اگر دیگران هم به آن بپیوندند٬ بخدا جایی از تو تنگ نخواهد شد.این همه تنگ نظری برای چیست؟ این همه سفسطه گویی و دست و پای بیهوده زدن برای چیست؟ بخدا کودکان هم معقول تر جدل می کنند.

نظر یا صحبتی نیز بر این نوشته اگر داشتی با هویت خودت بگو٬ نه همچنانکه سال گذشته با اسامی دیگران به حمایت از خود برخاستی٬ و آن کامنت اهانت آمیز به ملیت هرمزگانی را که با نام آقای امانی منتشر کردی٬ گمان مبر که بر دیگران پوشیده بود.فکر می کنی چرا تا الآن این موضوع را به رویت نیاوردم یا جایی مطرح نکردم؟ جز این بود که نخواستم آبرویی از تو برود؟ چرا که آمده بودم بر سر اختلافمان بحث کنیم نه بی حرمتی و بی نزاکتی.ولی تو با اسم دیگران به جنگ آمده بودی و پشت آن اسامی هر طور که زبان در دهانت چرخید٬ چرخاندی. چنانکه اکنون در مطلب اخیرت.


پی نوشت: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فقط یکی است آن هم در پایتخت کشور٬ و به آن سازمانهای وابسته که در مراکز استانها فعالیت دارند٬ مثلا اداره یا سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان می گویند نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان.تو که به این شدت و با این باریک بینی زمان می گذاری و غلط های نوشتاری دیگران را تصحیح می کنی بهتر است گاهی هم برای خودت وقت بگذاری دکتر جان!!! تا مزخرف را « مضخرف » ٬ هیاهو را « حیاهو » و مانوس را « معنوس » ننویسی.کمی در متون ساده فارسی مطالعه کن.


امیر مسلم زاده/دیماه ۱۳۸۸


Painting-Figure

رنگ روغن روی مقوا

اثر امیرمسلم زاده

Painting-Figure

رنگ و روغن روی مقوا

اثرامیرمسلم زاده